خــدایا دیـــــدی ...؟!!
کلی بـــــاران فرستادی ،
تا این لکه ها را از دلـــم بشویی ... !!!
من که گــــفته بودم لکه نیست ... !!!زخ....م است
ادای آدم های قوی را در آوردن هنر می خواهد؛اینکه خسته باشی،بغض داشته باشی و از درون شکسته ...صورتت را با سیلی سرخ نگه داری و خودت را به زور سر ِپا!هی به خودت بگویی اتفاقی نیافتاده است ولی ته دلت بدانی"اتفاق" افتاده است جانم ، افتاده است ...
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـــــــــــــــــدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــــــــــــــــــــــــــــــدارمــ !
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
برایش نوشتم به امید فردایی بهتر...دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده. دیدم ...الف فردا را جا گذاشته ام...
کــاش مَن دیگــری بودم !
.
مــینشستم روبِـروی خـودم
ســر تــا پـــا گــوش مـیشدم
.
.
.
تــا ببینم حـرف حسابم چیست !؟