دلـــت کـه گـرفــت ، دیگر مـنـتِ زمیـــن را نــکـش !
راهِ آسمـان بـاز است ...
پر بکش !
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را می خواند ...
گفتم : خدایا همنشینم باش ،
گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛
گفتم : چه آسان به دست می آیی !
گفت : پس آسان از دستم نده ...
یوسف می دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به امید او ،
به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد ...
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوی درهای بسته بدو ،
چون :
خــدای تــو و یوســف یکـیــسـت ...